برای هر سازمانی موقعیتهای استثنائی و استراتژیکی بوجود می آید(استیسی،۱۳۸۷)، که در این شرایط درک محیط و پیش بینی روندهای اصلی آن با دشواری و خطای زیادی همراه است که استفاده از چهار چوبها و پارادایمهای قبلی کارساز نمی باشد و نظر خبرگان غیر قابل اتکا می باشد(غفاریان و کیانی،۱۳۸۷)، در این چنین شرایطی است که مدیران ارشد یک سازمان می بایست از استراتژیها و روشهای جدید حل مساله استفاده نمایند. به این دلیل ما عبارت موقعیتهای استراتژیک را بکار برده ایم چون این گونه موقعیتها تابحال رخ نداده اند،در چنین وضعیتی است که تمامی ابعاد سازمان تحت الشعاع قرار می گیرد که تصمیم گیری در چنین وضعیتی با ریسک بالایی همراه است و تصمیمات نابجا در محیط متغییر و پرآشوب امروزی موجب زوال یک سازمان می گردند. برای تصمیم گیری در محیط امروزی، مدیران می بایست از مهارتهای شهودی و قدرت قضاوت خود استفاده نمایند. آنان موظفند از تفکر استراتژیک در این راستا بهره بگیرند. شهود نقش اساسی در تفکر استراتژیک دارد ولی نباید از تاثیر فراوان آموزش مدیران غافل گردید(استیسی،۱۳۸۷). جهان امروزی دنیای کسب و کار و تغییر است. با بررسی متون مدیریتی، می توان گرایش عمومی به تغییر مستمر را مشاهده کرد. تغییر مستمر نشانه بارز قرون بیست و بیست و یک می باشد. آلوین تافلر این روند را مرگ ثبات لقب داده است و آن را با شوک آینده در ارتباط می داند(پورحسینی،۱۳۸۹).
پژوهشگران ریشه های تفکر استراتژیک را در طرح های نظامی که از قرن ها پیش توسط بشر یادگرفته شده است جستجو می کنند، که با واژه هایی مانند اهداف، ماموریت ها، توانایی ها و محدودیت ها جهت رویارویی با مشکلات دریک میدان نبرد به کار برده می شدند که خود آن بیانگر گوشه هایی از کاربرد تفکر استراتژیک بوده است. این در حالی است که یک مطالعه اندک در تاریخ نظامی گری ها بیان می کند که نتایج مثبت در موفقیت های نظامی به طور تصادفی نبودند بلکه آنها یک سری نتایجی قابل انتظار و نشات گرفته شده از تفکر استراتژیک بوده است. همچنین شامل یک مراقبت و توجه پیوسته و دقیق جهت تغییر شرایط و اوضاع محیط و کاربرد معقول و دقیق منابع جهت کسب نتایج بهینه است. فرآیند تفکر و اعمال آن که برنامه های استراتژیک یک سازمان و یا ارتش را هدایت می کند همواره در بخشی مهم و سطح عالی که به طور معمول قابل شناسایی هستند فرموله شده است. هر دوی سازمان و ارتش همواره سعی می کنند که قدرت هایشان را جهت بهره برداری ضعف ها و کاستی های رقبا و حریفشان به کار برند اگرچه یک تفاوت اساسی بین نحوه عملکرد آنهاست و آن این است که استراتژی سازمان ها بر پایه روحیه رقابت با دیگر سازمان ها بوده و استراتژی ارتش حول محور تهاجم و تعارض گردش می کند ( Baloch , 2008& Inam ).
هدف اصلی تحقیق حاضر بررسی میزان تفکر استراتژیک مدیران بانک تجارت و تاثیر آن بر عولمل ایجاد کننده مزیت رقابتی (منبع محور) بانک تجارت می باشد.در راستای این هدف،اهداف زیر نیز دنبال می شود:
۱-بررسی و تعیین میزان تاثیر تفکر استراتژیک و ابعاد آن بر عامل شایستگیهای منحصربه فرد ایجاد مزیت رقابتی در بانک تجارت.
۲-بررسی و تعیین میزان تاثیر تفکر استراتژیک و ابعاد آن بر عامل ماندگاری و دوام(قابلیت پایداری) ایجاد مزیت رقابتی در بانک تجارت.
۳-بررسی و تعیین میزان تاثیر تفکر استراتژیک و ابعاد آن بر عامل قابلیت حفظ ایجاد مزیت رقابتی در بانک تجارت.
۴-بررسی و تعیین میزان تاثیر تفکر استراتژیک و ابعاد آن بر عامل فرصت شناسی/ وقت شناسی ایجاد مزیت رقابتی در بانک تجارت.
و هدف کابردی تحقیق حاضر عبارت است از
ارائه پیشنهادهایی به منظور ارتقاء میزان تفکر استراتژیک مدیران بانک تجارت جهت ایجاد و تقویت عوامل ایجادکننده مزیت رقابتی (منبع محور) .