چالش های پیش روی سازمانهای تحقیقاتی
تاکنون نظریه ها و دلایل مختلفی از سوی صاحبنظران در مورد چالش های پیش روی تحقیقات ارائه شده است که به طور عمده از بعد کلان موضوع، به این مساله نگریسته اند؛ دلایلی از جمله کارا نبودن ساختار نظام تحقیقات، شرایط نامناسب سیاسی و فرهنگی، مدیریت ضعیف مؤسسات علمی و پژوهشی، نبود سیستم کارآمد اطلاع رسانی و تبادل علمی، اعتبارات ناکافی تحقیقات، نادرست بودن ساختار نظام آموزش، به ویژه آموزش عالی، انگیزه ضعیف پژوهشگران و محققان، ساختار سازمانهای دولتی و … که به طور عمده فارغ از مسائل درون سازمانی مراکز تحقیقاتی، به چالش های تحقیقات در سازمانها و در سطح ملی پرداخته اند (سعیدی راد، ۱۳۸۵). اگرچه نمی توان ارتباط تنگاتنگ بین این دو سطح (سطح ملی و سطح سازمانی) را انکار کرد، اما لازم است تا بررسی بیشتری در مورد چالش های پیش روی تحقیقات در سازمانهای دولتی و با تمرکز بر مسائل پیش روی واحدهای تحقیق و توسعه در این سازمان ها انجام داد.
این تحقیق اهداف زیر را دنبال می کند:
مقدمه
تام استوارت[۱](۱۹۹۷) طی مقاله ای در مجله فرچون، این مساله را به شرکت ها یادآوری کرد که به آنچه می دانند– سرمایه فکری– بیش از آنچه دارند یا سرمایه مادی اهمیت دهند. پس از وی، پیتر دراکر دانش را به عنوان پایه های رقابت در جامعه فراصنعتی معرفی کرد(حسنوی و همکاران، ۱۳۹۰).
امروزه دانش کلید اصلی رقابت پذیری سازمان ها به شمار می رود. سازمان های جدید مبتنی بر دانش هستند و این بدان معنی است که آن ها باید به گونه ای طراحی شوند که بتوانند دانش سازمانی خود را شناخته، آن را احصا و ذخیره کرده و در موقع لزوم از آن بهره برداری نمایند. مجموعه این عوامل پارادایم جدیدی را در عصر مدیریت بنا نهاده است که از آن به عنوان “مدیریت دانش” یاد می شود.
۲-۲-۲ دانش: ماهیت، سلسله مراتب و انواع آن
پیش از آنکه به بحث مدیریت دانش بپردازیم باید دانش و جنبه های مختلف آن را بشناسیم. علاوه بر شناخت چیستی و ماهیت دانش، شناخت انواع دانش بویژه دانش ضمنی و صریح از اهمیت ویژه ای برخوردار است چراکه صریح سازی دانش های ضمنی افراد سازمان دارای جایگاه ویژه ای است.
دانش نه تنها می تواند فعالیت های سازمان را جهت دهی نماید، بلکه می تواند خرید و فروش شود چنانکه گفته می شود که ژاپن تا چند سال آینده فقط دانش خواهد فروخت.
شاید به سختی بتوان میان “داده[۲]“، “اطلاعات[۳]” و “دانش[۴]” تفکیک قائل شد اما از دیدگاه کاربر می توان این سه مفهوم را از یکدیگر متمایز نمود.
برخی دانش را صرفاً “اطلاعات” می دانند و برخی دیگر، آن را محدود به “مهارت ها و تخصص های کاربردی” می دانند.
اسمیتی گاندی[۵](۲۰۰۴) دانش را در یک زنجیره چهارگانه اطلاعاتی- شامل داده، اطلاع، دانش و خرد- می بیند. او معتقد است که داده ها به خودی خود عاری از مفهوم هستند و وقتی که به منظور خاصی سازماندهی گردند، تبدیل به اطلاعات می شوند. وقتی که اطلاعات مورد تحلیل قرار گیرند، به دانش تبدیل می شوند و وقتی که دانش برای تصمیم گیری بکار گرفته شود، تبدیل به خرد می شود. به طور خلاصه، هرگونه اطلاعات پردازش شده ای که در جهت تحقق اهداف سازمان مفید باشد، به نوعی دانش است.
از دیدگاه ماراکاس[۶] (۱۹۹۹) “دانش” معنا یا مفهومی است که از فکر پدید آمده و بدون آن، “اطلاعات” یا “داده” تلقی می شود.
بات[۷](۲۰۰۱) معتقد است ارتباط میان داده، اطلاعات و دانش ارتباطی تکراری و برگشت پذیر است(شکل(۱-۲)) و تبدیل آن ها به یکدیگر، بستگی به میزان سازماندهی و تفسیر آن ها دارد.
[۱] Stewart
[۲] Data
[۳] Information
[۴] Knowledge
[۵] Gandhi
[۶] Marakas
[۷] Bhatt
این تحقیق اهداف زیر را دنبال می کند:
مدیریت دانش
ما می دانیم چقدر ساختمان، ماشین آلات و … داریم و با فشار چند دکمه می توانیم انواع چینش های آن را گزارش بگیریم، اما نمی دانیم در سازمان ما چگونه پاسخ هر سوال در کمترین زمان، در بهترین شکل و از بهترین خبره ها بیابیم. درک این نکته، آغاز فرآیند مدیریت دانش است.
تحقیقات مرکز بهره وری و کیفیت آمریکا[۱] که در اواخر سال ۱۹۹۹ و در اروپا انجام شد، نشان می دهد که در بیش از ۵۰ درصد بهترین سازمان ها، مدیریت دانش به طور ویژه در راهبردهای مدون آن ها گنجانده شده است.
با وجود نو بودن مفهوم مدیریت دانش، تعاریف متعددی از آن صورت پذیرفته است. برخی از این تعاریف، معطوف به ساختار مدیریت دانش بوده و برخی دیگر به ماهیت و کارکرد آن می پردازند. مدیریت دانش با ایجاد یک محیط کاری جدید موجب تسهیل در اشتراک دانش گردیده و جاری شدن دانش را به فرد مناسب در زمان مناسب برای فعالیت کاراتر و اثربخش تر باعث می گردد (اسمیت، ۲۰۰۱).
اسمیتی گاندی[۲](۲۰۰۴) در تعریفی ساده و نسبتاً جامع، مدیریت دانش را کوششی هماهنگ برای تصرف دانش حیاتی سازمان، اشتراک دانش میان یک سازمان و برجسته کردن حافظه جمعی سازمانی برای بهبود تصمیم گیری، افزایش بهره وری و نوآوری می داند. وی همچنین مدیریت دانش را کوششی برای تبدیل دانش کارکنان- به عنوان سرمایه انسانی- به دارایی مشترک سازمانی یا سرمایه فکری ساختاری می پندارد.
فعالیت های عمده و کلیدی مدیریت دانش از نظر سوزی آلارد[۳](۲۰۰۳) شامل کسب، گزینش، درونی سازی، بیرونی سازی و عمومی سازی دانش می باشد. در دسته بندی دیگری که توسط گیلبرت پرابست[۴] و همکاران(۲۰۰۳) وی انجام پذیرفته است فعالیت های نظیر شناسایی، کسب، توسعه، به اشتراک گذاری و توزیع، بهره برداری و نگهداشت دانش به عنوان سنگ بنای مدیریت دانش تعیین شده است. همچنین اخوان و همکاران(۲۰۰۹) معتقدند که فعالیت های کلیدی مدیریت دانش شامل مواردی نظیر آماده سازی و فراهم کردن زیرساخت ها، تشخیص، جمع آوری، سازماندهی، ذخیره، اشتراک دانش و ارزیابی فرآیند مدیریت دانش می باشد.
تحقیقات دایر و مک داناف[۵](۲۰۰۱) بیشترین موارد بهره گیری سازمان ها و موسسات مختلف از مدیریت دانش را به ترتیب کسب و تسهیم دانش، مهارت آموزی و یادگیری سازمانی، ارتباط بهینه با مشتریان، و ایجاد مزیت رقابتی تعیین نموده است.
[۱] American Producttivity and Quality Center
[۲] Gandhi
[۳] Suzie Allard
[۴] Gilbert Probst
[۵] Dyer & McDonough
این تحقیق اهداف زیر را دنبال می کند:
ارتباط بازگشتی میان داده، اطلاعات و دانش
در مجموع، با توجه به تعاریف گوناگون از دانش می توان گفت که دانش متکی به اطلاعات است و شاید یکی از دلایل توجه بیشتر به دانش در عصر حاضر، ازدیاد و گستردگی افزون تر اطلاعات است که برای غلبه، کنترل و استفاده درست از آن، راهی جز تبدیل آن به دانش نیست.
علاوه بر تعاریف گوناگونی که از دانش ارائه شده است، نویسندگانی هستند که دانش را با عناوینی نظیر دانش تصریحی، ضمنی، فردی، اجتماعی، ساختاری و … طبقه بندی می نمایند.
آن چه که از برآیند نظریات دانشمندان مختلف برداشت می شود، این است که می توان دانش را به دو دسته اصلی تصریحی یا آشکار و ضمنی یا پنهان تقسیم بندی نمود.
دانش آشکار در بیان گاندی(۲۰۰۳) دانشی است که مدون و یا به فرمت های خاصی ارئه شده است و به آسانی می توان دیگران را در آن سهیم نمود.
به عقیده پولانی[۱](۱۹۶۶) دانش آشکار دانشی است که به روشنی و بدون ابهام تدوین شده و به سادگی بیان و در پایگاه اطلاعاتی کدگذاری و ذخیره گردد. به عقیده وی دانش پنهان یک دانش غیر آشکار است که در درون شخص وجود داشته و توصیف و انتقال آن دشوار است.
روزنبرگ[۲](۱۹۸۲) دانش ضمنی را به عنوان دانش تکنیک ها، روش ها و طرح هایی مطرح کرد که فرد، ضمن رسیدن به نتایج دلخواه خود، آن ها را بدون آن که قادر باشد دلیل واضحی برایشان بیان کند به کار می گیرد.
[۱] Polanyi
[۲] Rosenberg
این تحقیق اهداف زیر را دنبال می کند:
مدیریت دانش در سازمان های تحقیقاتی
از آنجایی که دانش در مراکز تحقیقاتی خمیرمایه تمامی فعالیت ها می باشد، مدیریت دانش در این سازمان ها از اهمیت ویژه ای برخوردار است. مدیریت دانش با بهبود اثربخشی و کارایی تحقیقات نقش مهمی در سازمان های تحقیقاتی ایفا می کند (نامپراسرچی و ایگل، ۲۰۰۵).
در بیشتر شرکت ها، سرمایهِ تحقیق و توسعه- یعنی سرمایه ای که از طریق فرآیند تحقیق و توسعه ایجاد می گردد- عنصر اصلی سرمایه فکری آن شرکت ها بوده و بخش مهمی از دارایی های ناملموس آن ها را شکل می دهد. این سرمایه عبارت است از فرآیند تولید دانش علمی و فنی و انتقال آن به محیط اجتماعی.
مولفه های سرمایه فکری همانند شکل(۲-۲) بر اساس تقسیم بندی اسکاندیا شامل ۱- سرمایه انسانی[۱] ۲- سرمایه ساختاری[۲] و ۳- سرمایه رابطه ای[۳] می باشد.
سرمایه انسانی عبارت است از مجموعه ای از دانش پنهان و آشکار افراد سازمان، که برای سازمان ارزش دارد.
سرمایه ساختاری عبارت است از دانش آشکار مرتبط با فرآیند های داخلی سازمان که می تواند سازمانی(محیط عملیاتی حاصل از تعامل فرآیندهای کسب و کار و مدیریتی، فناوری و فرهنگ) و فناورانه(ثبت اختراعات، مجوزها، نرم افزارها، پایگاه های اطلاعاتی و …) باشد.
سرمایه رابطه ای عبارت است از مجموعه ای از دانش آشکار و نهان که روش تعامل با نهادهای بیرون از سازمان را بیان می کند.
ادبیات موجود بیان می کند که اقدامات مدیریتی نیز می توانند به عنوان پیشران سرمایه فکری عمل کنند.
[۱] Human Capital
[۲]Structural Capital
[۳] Relational Capital
این تحقیق اهداف زیر را دنبال می کند: